آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

اولین هفت روز شیرین

اولین روز زندگی عشق ما توی بیمارستان سپری شد تا از روز شنبه زندگی ماروشیرین تر کنه   دومین روز بابایی عشقم براش یه کیک خریده بودو تولد گرفت ه بود و آوین جون و مامانش کلی هدیه گیرشون اومد سومین روز عسلم همراه بابایی و مامان سوسن راهی کلینیک شدن تا واکسن بزنه اونجا یه تست زردی هم دادن که نشون داد جوجو یه کم زرده چهارمین روز فرشته کوچولو حسابی تمیز شد.صبح ناخن هاشو کوتاه کرد و عصر هم حمام کرد تست زردی هم تکرار شد که متاسفانه بالاتر از قبل بودو هممون رو نگران کرد پنجمین روز دخمل گلمون برای غربالگری رفت و تست زردی دوباره تکرار شد و خدارو شکر یه ...
26 مرداد 1392

آوین یعنی مانند آب پاک و زلال

بالاخره نی نی ما به دنیا اومد   نی نی ما دخمل شد.هورااااااااااااااااااااااااااا   اسمش آوین شد.هوراااااااااااااااااااااااااا   اطلاعات تکمیلی در پست های بعد توسط مامان و بابای آوین ارسال می شود.عاشختم خاله ...
18 مرداد 1392

10 ساعت تا زمینی شدن فرشته ما

فردا هم عید فطر هست هم جمعه و هم یه روز بزرگ برای ما.فردا بعد از سی وهشت هفته و چهار روز قراره نی نی ما زمینی بشه به همین خاطر امشب مهمونای زیادی داشتیم.همه خیلی خوشحال بودند و البته کمی نگران مامان سوسن،خاله نجمه،عمه سمانه و خاله حانیه شب پیشمون موندن تا فرداصبح همگی با هم بریم بیمارستان فردا ساعت 6:30 صبح باید بیمارستان باشیم و احتمالا امشب از خوشحالی نمی تونیم بخوابیم ایشالا بعدا میایم و خاطرات خوب زایمان رو برات تعریف میکنم ساعت 12 شده و دیگه نمی تونیم چیزی بخوریم         ...
17 مرداد 1392

اخرین روزهای انتظار

بالاخره من دارم میام،با اینکه دکتر گفته بود که من 29 مرداد پا به این دنیا میذارم ولی من چون خیلی عجله دارم و بقیه هم خیلی منتطر من هستن تصمیم گرفتم که زودترشادشون کنم.بنابراین اگه خدا بخواد و مشکلی پیش نیاد 11 روز زودتر میام تا همه از چشم انتظاری در بیان که این چند روز زودتر مصادف میشه با عید فطر انشاالله .   ...
4 مرداد 1392
1